خاطرات محسن

ساخت وبلاگ
سلام  دیشب تا ۶ صبح بیدار بودم ، با عکس ها صحبت میکردم . با عکس های ادم هایی که روزهایی بودن و الان نیستن .‌با عکس ها درد و دل میکردم . عکس هایی که زمانیکه گرفته میشدن تو اون روز تو اون لحظه دنیا خیلی خاطرات محسن...ادامه مطلب
ما را در سایت خاطرات محسن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5mkhaterat9 بازدید : 19 تاريخ : شنبه 6 بهمن 1397 ساعت: 10:10

سلام    امشب اماده بودم تا بیام درباره ی کارم‌و وضعیتش و اتفاقات خوب تو کارم بنویسم اما در لحظات آخر اتفاقی افتاد که نمیدونم باید بادچه صفتی ازش یاد کنم ‌. بگم خوب یا بگم بد ، بگم مهم یا بگم بی اهمیت خاطرات محسن...ادامه مطلب
ما را در سایت خاطرات محسن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5mkhaterat9 بازدید : 23 تاريخ : شنبه 6 بهمن 1397 ساعت: 10:10

چقدر زود و راحت همه چیزو فراموش میکنند ادما . قول میدن و فراموش میکنن . قول دادم و قول‌گرفتن از هر چیزی تو این دنیا برام با ارزشتره . بعضی حرف ها بعصی کارا تعهد ایجاد میکنه حتی اکه ازش فرار کنیم تا اخ خاطرات محسن...ادامه مطلب
ما را در سایت خاطرات محسن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5mkhaterat9 بازدید : 23 تاريخ : شنبه 6 بهمن 1397 ساعت: 10:10

خدایا ازت ممنونم ، ممنونم که تو بدترین شرایط ممکن زندگیم به دادم رسیدی . ممنونم که وجودت رو بهم ثابت کردی ، ممنونم که جواب خوبی هام و دل شکستمو دادی    سلام امشب پیامم رو با تشکر از خدا شروع کردم . بز خاطرات محسن...ادامه مطلب
ما را در سایت خاطرات محسن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5mkhaterat9 بازدید : 18 تاريخ : شنبه 6 بهمن 1397 ساعت: 10:10

امشب یک قرار کاری خوب داشتم ، بعد از آشنایی که یکی دو روزه با یک نفر پیدا کردم فرصت سرمایه گذاری خیلی خوبی رو بهم پیشنهاد داد . مدتی بود شرکت جی اس پی المان وارد کننده دستگاه های الکترونیک خاص و امنیت خاطرات محسن...ادامه مطلب
ما را در سایت خاطرات محسن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5mkhaterat9 بازدید : 13 تاريخ : شنبه 6 بهمن 1397 ساعت: 10:10

سلام  تو چند روز گذشته اتفاقات زیادی تو زندگیم افتاد که میشه مهمترینشو دعوای شدیدی که با مامان بزرگ‌دوستم داشتیم و با هم دست به یقه شدیم گفت . هنوز برای باز کردن فیلتر سایتم موفق نشدم . پروسه عجیبی دا خاطرات محسن...ادامه مطلب
ما را در سایت خاطرات محسن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5mkhaterat9 بازدید : 12 تاريخ : شنبه 6 بهمن 1397 ساعت: 10:10

سلام  اگر مدتیه که باز نمینویسم دلیلش اینه که بی حوصله بودم برای نوشتن . اتفاقا این مدت رو خیلی سریع مینویسم تا تو تاریخ ثبت بشه . تو این چند هفته خونه ای که احاره کردم رو مرتب کردم ‌. با کمک دوستام ک خاطرات محسن...ادامه مطلب
ما را در سایت خاطرات محسن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5mkhaterat9 بازدید : 17 تاريخ : شنبه 6 بهمن 1397 ساعت: 10:10

این روزها اتفاقات خوبی پیش نیومده . بعد از موج اتفاقات بد که از اول امسال پیش اومده بود بعد از بدست اوردن مدارکم احساس کردم که این روزهای تلخ تموم شده .‌اما چند وقتی است یه اتفاق بد در حال پیشرفت تو زندگیمه . نمیشه گفت بد میشه گفت کابوس . کابوس وحشتناک و تلخی که دلم میخواست میمردم و این روطهارو نمیدیدم .‌ این کابوس وحشتناک وقتی به اوج خودش رسید که امرو خاطرات محسن...ادامه مطلب
ما را در سایت خاطرات محسن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5mkhaterat9 بازدید : 15 تاريخ : يکشنبه 2 ارديبهشت 1397 ساعت: 19:05

سخت ترین لحظات زندگی زمانیکه تمام ارزوهای زندگیت ذره ذره جلوی چشمت رنگ میبازن و پر پر میشن و تو هیچ کاری از دستت بر نمیاد . ای کاش چند ماه پیش از لب مرز بر نمیگشتم و میرفتم . خدایا از دنیای بی رحمت بریدم بریدم بریدم 

[ پنجشنبه شانزدهم آذر ۱۳۹۶ ] [ 21:37 ] [ محسن ] [ ]

خاطرات محسن...
ما را در سایت خاطرات محسن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5mkhaterat9 بازدید : 34 تاريخ : يکشنبه 2 ارديبهشت 1397 ساعت: 19:05

امروز خورد شدم . خیلی خورد . دو روزه دارم فقط اشک میریزم از این همه بی انصافی از این همه بی احساسی . من ۶ ماه وقت خواسته بودم تا تو این مدت چیزایی که نداشتم رو درست کنم و اونم تو این مدت رو خودش کار کنه . حالا که همه چیو درست کردم هرچی صبر کردم بیاد بخونه ببینه درست شده زنگ بزنه نزد تا خودم زنگ‌زدم . میخواستم خبرای خوشحال کننده رو پشت سر هم بهش بگم تا خاطرات محسن...ادامه مطلب
ما را در سایت خاطرات محسن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5mkhaterat9 بازدید : 25 تاريخ : يکشنبه 2 ارديبهشت 1397 ساعت: 19:05